bg
مجید محمدی
اشعار سپید و دلنوشته
1403/11/09
18

از ماندن تا نماندن
یک نون فرق است
اما دنیایی فاصله دارند
یکی دنیای فردی و میسازه
یکی دنیای فردی رو نابود میسازه
هر دو می‌سازند اما
این یکی ساختن کجا وُ آن یکی ساختن کجا

#مجید_محمدی(تنها)
مجید محمدی
اشعار سپید
1403/11/09
22

این مَنِ بی تو
من نیست
پس کیست؟
خودم هم نمیدانم
که آن چیست؟
که درون مرا میخورد
و تفاله اش را به بیرون
پرت می‌کند
این مَنِ بی تو
من نیست
هیچ نیست
جز سرگردانی مطلق
می‌چرخد دنیای بی تو دور سرم
اما تو را نمی یابد
راستی کجایی تو؟

#مجید_محمدی(تنها)
سید محمد حسین شرافت مولا
اشعار آیینی و عاشورایی
1403/10/27
19

بسمه تعالی

طرح عاشورایی _ حضرت عبدالله بن حسن (ع)____

 

 

 

 

 

دستت
قطع شد
اما در
آغوش ِ
حسین (ع)
آرام شدی

 

 

 

 

متخلص به :
بستان

مرتضی عباسی
پلک
1403/07/19
122

و اینگونه میان آسمان و زمین پرواز کردم
تا ادامه راه
انتهای قفس
تا معبد گمان
من گمان می‌کردم در خیال هم می‌توان نمرد
در خیال هم می‌توان رسید
در خیال هم می‌توان رویید

در خیال هم می‌توان رویید و اینگونه پژواک مردن را در گوش‌هایم نجوا کردم
بی بهانه، بی‌تردید، بی‌ابهام
ادامه راه تا مردن
ادامه قفس تا نجوا
گویی آدم هم هوای سیب کرده بود

من آدم بودم و حوا را هوایی کرده بودم
تا برویم به خیال
برویم به خیال
برویم به ابهام
من سیب را خورده بودم
اما رانده نشدم
من رانده نشدم
من خیال می‌کردم من گمان می‌کردم رانده نمی‌شوم رانده نشدم
رانده نشدم
نشدم نشدم
نشدم
...
#مرتضی_عباسی
ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1402/07/21
141

1

روی پل قدمی

تنها مانده

گل سرخ

2

تو را دیدم و آغاز شدم

تو را فهمیدم و مجذوب شدم

تو را لمس کردم و تشنه شدم

تو را بو کردم و بهار شدم

تو را بردم و شاد شدم

تو را بوسیدم و انسان شدم

3

تو را چگونه بیابم

در این شهر پر از غریبه

کجاست قلب تو

که با قلب من هم آواست

تو را چگونه بفهمم

در این دنیای پر از خیانت

کدام لبان توست

که با لبان من هم معناست

تو را چگونه بشناسم

در این زندگی پر از سؤال

کدام جواب توست

که با جواب من هم فتواست …

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

19/مهر/1399

ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1402/07/20
56

1

در این شب تاریک

فقط چراغ خیابان

رفیق من است

2

به دریا نگاه کردم

امواج آرام بودند

مثل قلب من

3

در این پاییز زرد

برگ‌ها می‌ریزند

من هم ، مثل آن‌ها

4

به درخت نگاه کردم

برگ‌هایش رفته‌اند

مثل دوستان من

5

به باغچه رفتم

گل‌های رنگین دیدم

اما بوی تو نبود

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

پنج شنبه – ۲۰ مهر ۱۴۰۲

سید محمد حسین شرافت مولا
اشعار آیینی و عاشورایی
1402/05/05
84

بسمه تعالی

طرح عاشورایی _ امام حسین (ع)








عاشورا
عشق به
آزادگی
بود









متخلص به :

بستان
ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1401/08/28
75


تنهایی
چراغیست
بیهوده روشن.
ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1401/08/26
88

جغرافیا نیستم
که طول و عرض داشته باشم

تاریخ نیستم
که در گذشته
توقف کرده باشم

من شعری بی وزن
در توصیف رنج های توام

مرا ، احساس کن.

ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1401/08/26
73

آری،
من بازنده گناهکارم
و تو ، بخشنده برنده


حالا مرا
از این دنیای جهنمی ببر


من دیگر
سیب نمیخورم

 
ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1401/04/15
92


مشت می زند
به در و دیوار
وَ ناسزا می گوید به غربت

پناهنده ای که
مرگ را طلبکا ر است
***
بربروار
جنگل را فتح میکندُ
در شادی  بی رحم خویش
انقراض را می رقصد...


او ، سرچشمه ی سقوط استُ
قلبش ، پناهگاه شک

وَ من در شگفتم که چرا
زاییدنش را
تاریخ
تکرار میکند
***
پیش می رود به کُندی
آنکه می داند
 آزادی
رویای در گور خفته ای
بیشتر نیست

پیش می رود ، اما
می داند امید
انتظاری خواب آور است

که به شکستن سکوت شب
قناعت دارد...
***
ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1401/02/15
113


***
ای دوست
آنکه افسار به دست آمده است
جلادیست
که از نجات سخن میگوید
***
پیش از آنکه بدانم چیست
گفتند 
این هویت توست ...

ای تف
بر آنان که افسار را
نجات میدانند.
***
گناه
لباس شایعه به تن کرد
وقتی بخشش
به خاطره پیوست
***
آنجا که انسان ستایش می شود
حقیقت
به انزوا
پناه میبرد
***
ای گل کوچک
که در معبد سرنوشت روییده ای

برای کامل شدن
عشق کافی نیست
***
دلخوش 
به تکرار آخرین دیدار،
زندانی
***
طلوع یعنی
خدا،
هنوز ناامید نیست
***
تنها،
در انبوه جمعیت،
مثل من
***
ما هبوط کردیم
به آستانه ی سرنوشت
آنجا که هیچکس فرمان نمیدهد
جز سکوت
***
اگر  چراغ روشن نیست
شب را،
ناسزا مگو
***
زندگی من،
کودکیست
زیر باران
***
ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1400/05/20
135

بر آستانه ی سرنوشت

معطل مانده است تاریخ

تا نوشته شود

توسط تکرار.

فريدون نوروززاده
1400/02/16
186

 

چهار ديواري ِ خانه

انگار روي دلم 

آب داغ مي ريخت

بي چتر 

رفتيم زير باران 

من و درخت گيلاس

دور از چشم آسمان

چه روز هاي دلگيري بود

روز هاي قرنتينه

 

#فريدون_نوروززاده 

ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1399/11/01
353

آنان

که پرنده صلح را ،

به قلب حصار تبعید کردند .


از سنگ ریزه های معبدی ویران

خدایی ساختند ،

به نام سرنوشت .

****

ابوالقاسم کریمی

تهران-ورامین

 

 

ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1399/10/24
312

بَربَر وار
جنگل را فتح میکنندُ
در شادی های بی رحم خویش
انقراض را می رقصند

آنان
سرچشمه مرگندُ
قلبشان پناهگاه ترس

و من در شگفتم که چرا
زاییدنشان را
تاریخ،
تکرار میکند
**********
ابوالقاسم کریمی/ 20 آبان 1399
تهران_ورامین

 
ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1399/06/19
427

دروغ،
شهرست،
در مسیر سیلاب

 
ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1399/03/19
401

گذشته را از دست دادیم

و آینده از آن مردگان است ،

بیا

فردا را

امروز زندگی کنیم

تا در سرزمینی که هیچ کس

خودش نیست،

خودمان باشیم

.

ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1399/03/19
373

گذشته را از دست دادیم

و آینده از آن مردگان است ،

بیا

فردا را

امروز زندگی کنیم

تا در سرزمینی که هیچ کس

خودش نیست،

خودمان باشیم

.

ابوالقاسم کریمی
شعرمن
1399/03/17
547

.

چوبه دار،

درختی ست،

که رسالتش را

گم کرده است